شعر در مورد تعارف
شعر در مورد تعارف
شعر در مورد تعارف ,شعر درباره تعارف,شعر برای تعارف,شعر در باره تعارف,شعر با تعارف,شعر درمورد تعارف,شعر با کلمه تعارف,شعر با کلمه ی تعارف,شعری در مورد تعارف,شعری درباره تعارف,شعر درباره ی تعارف,شعر کودکانه در مورد تعارف,شعر مفهومی در مورد تعارف,شعرهای کودکانه در مورد تعارف
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد تعارف برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
زنده که هستیم با دنیا تعارف میکنیم
تا که میمیریم با عقبی تعارف میکنیم
شک نداریم از تعارف، خارها گل میشود
چون گلستان میشود دنیا، تعارف میکنیم
شعر در مورد تعارف
در تعارف حاجتی به استخاره نیست پس
فارغ از هر شاید و امّا تعارف میکنیم
بین مرد و زن، تفاوت در تعارف نیست، با
هر دو… با دارا و با سارا تعارف میکنیم
شعر درباره تعارف
با عمو و عمّهمان، یا خاله و دایی که هیچ
بلکه با مامان و با بابا تعارف میکنیم
دست ما را بیجهت هی رد نکن، بی فایده است
چون بجای دستمان با پا تعارف میکنیم
شعر برای تعارف
ما به هر شکلی، به هر نحوی، به هر صورت که شد
ما شبیه بارباپاپا تعارف میکنیم
یک نفر آنجاست، تا اینجا تعارف میکند
ما که اینجاییم تا آنجا تعارف میکنیم
شعر در باره تعارف
هر کسی با ما تعارف میکند، تا لحظهای
که تعارف میکند با ما، تعارف میکنیم
پس تمام وقت ما با او به این خواهد گذشت:
یا تعارف میکند او، یا تعارف میکنیم
شعر با تعارف
چون که از دیروز تا حالا تعارف کردهایم
پس بلاشک تا خود فردا تعارف میکنیم
طبق میل هر کسی یک چیز داریم از قضا
میپذیرد گاه آن را تا تعارف میکنیم
در بساطی که بساطی نیست هم امّید هست
پس در این اوضاع وانفسا تعارف میکنیم
شعر درمورد تعارف
تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن
قدم بزن وسط شهر باصدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن
وبی بهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینه ها عاری از تکلف کن
سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
وچشم های خودت را پر از تأسف کن
شعر با کلمه تعارف
با هم تعارف که نداریم…!؟
وقتی دوستم نداری
طوری نگاهم نکن که عاشقت شوم
طوری صدایم نکن که دلم بریزد
شعر با کلمه ی تعارف
در ملتقای الکل و دود
آنگونه مست بودم
که از تمام دنیا
تنها دلم هوای ترا کرده بود
می گفتم این عجیب است
اینقدر ناگهانی دل بستن
از من که بی تعارف دیریست
زین خیل ور شکسته کسی را
در خورد دل نهادن پیدا نکرده ام!
شعری در مورد تعارف
دلم می خواهد
کسی تو را
به من تعارف کند
تا من
تمامت را بردارم … !
شعری درباره تعارف
هرگز نتوان آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات سقوط می کند
و هنگامی که از زمین برخیزد
کلمات نارس را به عابران تعارف می کند
آدمی را توانایی عشق نیست
در عشق می شکند و می میرد!
شعر درباره ی تعارف
بارانی که سالها پشت چشمهایم انبار شده بود
عاقبت از نگاه آسمان بارید
من ایستاده در صف زندگی بودم
به خاطر چیزی که خدا میخواست
و یکی از روی صندلی بلند شد و گفت:
جای خالی … بفرمایید بنشینید
و کسی دیگر به من یک چتر تعارف کرد
چه غمگنانه بود
شعر کودکانه در مورد تعارف
ای کاش حواست نباشد
از خانه بیرون بزنی
من به کوچه بیایم و
به باران فکر کنم
و تو روزنامه ات را
روی سرت بگیری
من تمام کوچه را بدوم
و کمی چتر
تعارفت کنم
حتما مسیرمان یکی ست
حالا که مقصد تویی!
شعر مفهومی در مورد تعارف
حوّا هم که باشی
من آدم نمی شوم
پس بی خودی جای بوسه
سیب تعارفَم نکن!
شعرهای کودکانه در مورد تعارف
با تو این روزها
آنقدر بی تعارف شده ام
که می توانم صادقانه بگویم
حضور از جان گذشته ات در خیابان
پاک ، غافلگیرم کرده است .
شعر در مورد تعارف
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد جمعیت
شعر در مورد جمع دوستان
شعر در مورد جشن شکوفه ها
شعر در مورد جشن عروسی
شعر در مورد جشن قرآن
- ۰ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۴:۵۱